خواهر بزرگوارم سلام
به روز كه كردم به وبلاگتون سر زده بودم اما كاري پيش اومد كه بايد مي رفتم خوشحالم از اينكه امروز براي بار دوم توفيقي بود بيام اين نوشته زيبا رو با مولاي خودم زمزمه كنم ، شعر كامل دوست عزيزم حجة الاسلام سيد محمد رضا واحدي رو كه قسمتي اش را در پايان مطلبم گذاشتم براي اين نظر ميذارم اينم درد و دل منه
ديشب ..يکي را که دوست دارم و منتظرش بودمکمي دير کردآشفته شده بودمصد بار در را باز کردم مدام نگاهم به کوچه بودثانيه ها را تک به تک مي شمردمولي تو ... آقا دير کرده اي خيلي دير ...اما چرا آشفته نيستمبي تو ثانيه ها را که ... هيچسال ها را ... حتي نمي شمارمشب و روز را چه راحت سپري مي کنم فقطشعار مي دهم عشقت راانتظارت را ..