سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 عاشقانه های بندگی - ...‍ تا ملـکـــوت


عاشقانه های بندگی

دوشنبه 86 بهمن 15 ساعت 12:38 صبح

 

یکی از وبلاگ نویسان دعوت کردند به نوشتن درباره ی اینکه
"از کدوم داستان کربلا بیشتر پند میگیرید؟" ،ما هم این دعوت رو لبیک میگیم.
توی داستان کربلا چیزی که کم نیست پندهای زیر و رو کنه. پندهای کافر مسلمان کن!!!  که همشون پربارن.
اما دو تا حرف عاشقانه از قول دو پاک سرشت ، از همه ی حرفها توی اون حادثه ی عظیم بیشتر دلمو زیر و رو میکنه. خیلی هم برای اهل دل آشناست.
اولیش مربوط به زمانیه که امام حسین (ع) پسرش علی اصغر رو بالای دست گرفت برای گرفتن جرعه ای آب، که دریغ شد!! بعد از اینکه تیر حرمله به گلوی علی اصغر اصابت کرد، حضرت دستش رو زیر گلوی پسرش گرفت تا اینکه از خون پر شد و اون خون رو به آسمون پاشید و فرمود:
"
همه ی این مصایب بر من آسان است، زیرا خداوند می بیند"
__
هَونٌ علیّ ما نزل بی ،اَنّه بعین الله __

اما دومیش مربوط به وقتییه که ماجرای عاشورا تموم شده، ابن زیاد در قصرش از حضرت زینب (س) سوالی کرد به این ترتیب :کار خدا را با برادرت و اهل بیت خود چگونه دیدی؟! خانوم فرمودن:
"
چیزی جز خوبی و زیبایی ندیدم. اینان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان تقدیر کرده بود، پس آنها بسوی جایگاه ابدی خویش شتافته و جای گرفتند، و به زودی خداوند بین تو و ایشان داوری خواهد کرد تا تو را محاکمه کند، بنگر تا در آن محاکمه پیروزی از آن که خواهد بود؟! ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند"
__
ما رأیتُ الا جمیلاً ... __

نکته ی لطیف این دو در عشقبازی بنده با خالقشه ...
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار  / کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش
پیش چشم تو بمــــیرم که بدان بیماری  / می کند درد مــــرا از رخ زیبای تو خوش


اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله
اللهم العنهم جمیعاً


نوشته شده توسط : مشکات

نظرات ديگران [ نظر]