سلام
دلم خيلي گرفته. از پنجره دارم بيرون رو نگاه ميکنم. برف مياد. ميخوام برم بهشت زهرا(س) خدايا دارم ديوونه ميشم.
اين چندمين نامه است بابا، مينويسم!هرچند يادت نيست امّا مينويسم ديروز هم برگشت خورده نامههايممن بااميد اين نامهها را مينويسمامروز با زهرا كمي دعوايمان شداز قهرها، از آشتيها مينويسممادر برايم قصّهاي از كربلا گفتدر نامهام عين همان را مينويسمبابا! دلم ابري ست ميل گريه دارددلتنگيم را از همينجا مينويسماين نامه را هم پست خواهم كرد امروزامّا برايت باز فردا مينويسم
چشم چشم دوتا چشمخوابيده توي صحراآي دونه دونه دونهنون و پنير و پونهبعد گذشت چند سال بابام اومد به خونهچوب چوب يه تابوتکه تو کوچه روون بودجاي بابام تو تابوت يه تيکه استخون بود
جاي بابام تو تابوت يه تيکه استخون بود